Friday 28 February 2020

متن در مورد رفتن از شهر ، خودم و متن زیبا درباره ی رفتن + متن خداحافظی از یک شهر

متن در مورد رفتن از شهر

متن در مورد رفتن از شهر ، خودم و متن زیبا درباره ی رفتن + متن خداحافظی از یک شهر
متن در مورد رفتن از شهر ، خودم و متن زیبا درباره ی رفتن + متن خداحافظی از یک شهر همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد

متن در مورد رفتن از شهر

به یاد تو هستم
کاش
خداحافظی نمی‌کردی و می‌رفتی
من عمری خداحافظی تو را
به یاد داشتم
پاییز پشت پنجره
استوار ایستاده است
مرا نظاره می‌کند
که چرا من
هنوز جهان را ترک نکرده‌ام
من که قلب فرسوده دارم
من که باید با قلب فرسوده
کم کم تو را فراموش کنم
⇔⇔⇔⇔

متن درباره رفتن از شهر

کاش کودک بودم
که به هربهانه ای به آغوشی پناه می بردم
و آسوده اشک می ریختم !
بزرگ که باشی باید بغضهای زیادی را
بیصدا دفن کنی …

متن درباره ی رفتن از شهر

و ناگهان
دلت میگیرد
از فاصله ی
بین آنچه میخواستی
و آنچه که
هستی …
⇔⇔⇔⇔

متن زیبا در مورد رفتن از شهر

تا بپیوندد به دریا،
کوه را تنها گذاشت
رود رفت اما،
مسیر رفتنش را
جا گذاشت
⇔⇔⇔⇔

متن درباره رفتن از این شهر

نچرخید…
زبانم را می گویم،
کاش وقت رفتن می گفتم:
“دوستت دارم“ .
لطفا نرو

شعر درباره رفتن از شهر

بعد رفتنت
رودخانه ای از این اتاق گذشت
و من
نه سیبی سرخ بودم
که به دست های کسی برسم
نه برگی خشک
که جایی گیر کنم
قایقی کاغذی بودم
پر از کلماتی از تو.
⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد رفتن از این شهر

بیخودی متاسف نباش
تو آمده بودی که بروی اصلا!
تو چه می دانی چه ترسی ست
ترس از کوچه ی بعد از خداحافظ ؟
⇔⇔⇔⇔

متن در مورد رفتن از شهر

من که از اینجا نمی روم …
تو هم که هیچوقت نمی آیی !
میخواهم بدهم درهای بی دستگیره
بسازند برای این خانه . . .

متن درباره رفتن از شهر

زن که باشی
چای هایت را آنقدر تلخ می خوری
تا یادت بماند
تنها تکیه گاه روزهای تنهایی
خودت هستی و خودت …
⇔⇔⇔⇔

متن درباره ی رفتن از شهر

خدانگهدار عزیزم
اما نمیشه باورم
 توی چشام نگاه نکنی
این لحظه های آخرم
آخه چطور دلم بیاد
 چشماتو گریون ببینم . . .
⇔⇔⇔⇔

متن زیبا در مورد رفتن از شهر

آدم ها یا می‌مانند یا می‌روند
تو اما هیچکدامشان نیستی
نه آنچنان رفته که دل بسوزاند
نه آنقدر ها مانده
که خیالْ راحت کن باشد.
درد دارد این بلاتکلیفی..!
ترجیح می‌دهم روزی هزار بار از رفتنت بمیرم
تا اینکه ماندنت
قدرِ یک در آغوش کشیدن هم
به کار نیاید …

متن درباره رفتن از این شهر

گاهی عمر تلف میشود
به پای یک احساس
گاهی احساس تلف میشود به پای عمر…
و چه عذابی می کشد
کسی که هم عمرش تلف میشود
هم احساسش…
⇔⇔⇔⇔

شعر درباره رفتن از شهر

بعد از رفتنش
خوب باش،
یک خوب مطلق
بگذار مردم شهر
حال خوبت را
هر روز در گوشش
زمزمه کنند
⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد رفتن از این شهر

مثل بوسه ی پیش از خداحافظی
تکلیفت روشن نیست
من چقدر ساده ام
که هنوز فکر می کنم
روزهای آخر پاییز
تمام طلسم ها باطل می شود
و تو مرا فتح خواهی کرد.

متن در مورد رفتن از شهر

حالا که رفتنی شده ای طبق گفته ات باشد،
قبول…لااقل این نکته را بدان:
آهن قراضه ای که چنان گرم گرم گرم
در سینه می تپید،
دلم بود…
نا مهربان.. خداحافظ

No comments:

Post a Comment